هوشهیجانی و روابط شغلی
تجربه کاری هر فرد با طیف گستردهای از احساسات آمیخته است. در واقع میتوان گفت که احساسات بخشی همیشگی و جدایی ناپذیر از زندگی روزمره در محیط کار است. تمامی افراد با لحظات خستگی، غم، خشم و اضطراب، شرم، حسادت و نفرت، رضایت، شادی، اعتماد، غرور و قناعت به صورت منظم و مستمر مواجهاند.
در لحظات واقعی کار، هنگام تلاش برای پیدا کردن راهحل و مقابله با چالشهای شغلی، خواستهها و تهدیدها هیجانهای خود را نشان میدهند. بنابراین هیجانها درباره خودمان، دیگر افراد و تعاملات مختلف و پویا که در داخل محیط سازمانی در جریان است و با دیگران در میان میگذاریم، اطلاعات ارزشمندی برای ما فراهم میکنند. این اطلاعات پس از فیلتر شدن به ما میرسد، زیرا احساسات ما در کار، منعکس کننده پاسخهای هیجانی ما به ارزیابی و تفسیر ما از رویدادهای جاری در محل کار است. با این اطلاعات غنی که هیجانها برای ما فراهم میکنند، ما اغلب میتوانیم افکار و رفتار خود را در مسیری فیلتر کنیم که به ما اجازه دهد تا بتوانیم چالشهای محیط کار را در راهی سازگارانه و مفیدتر حل و فصل کنیم.
کار و هیجان اغلب بر یکدیگر اثرمتقابل دارند؛ از یک طرف، شغل و کار به عنوان یکی از عوامل اصلی زندگی هیجانی و عاطفی فرد در نظر گرفته میشود که برای اغلب مردم دنیا از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. از کار و اهمیت ویژه آن در رفاه، عزتنفس، درآمد و موفقیت اجتماعی فرد، به عنوان یکی از منابع مهم هیجانهای منفی و مثبت یاد میشود. موفقیت یا شکست فرد در کار میتواند استقلال فرد را تحت تأثیر قرار دهد. از طرف دیگر هیجانها و احساسات از عوامل اصلی رفتار و موفقیت در محل کار هستند و بر بهرهوری، رضایت، رفاه و شرایط اجتماعی فرد اثر میگذارند.
نظرات بسته شده است.